امسال تحویل سال خونه بودیم و دور سفره هفت سین چند ثانیه به تحویل سال به بابا گفتم هر کی زودتر به محض نو شدن سال امیرو ببوسه برندس همین که توپ در شد چنان دوتاییمون امیرو چلوندیم همزمان که هر دو لپش حسابی گل انداخت و حسابی از این حرکتمون متعجب شده بود.. اول فروردین هم رفتیم قم زیارت حضرت معصومه(س) و کلی دعاهای قشنگ کردیم عصر جمعه اول فروردین امیرجوون تب کرد(در واقع من اولین تجربه ی مادری و بیدار موندنو تجربه کردم) و بین 38 تا 39 در نوسان بود و با شربت کنترلش کردیم و فرداش یعنی شنبه دوم فروردین رفتیم بیمارستان مفید و دکتر نتونست علتی برا تبش پیدا کنه و یه شربت نوشت و گفت اگه تا 48 ساعت ادامه داشت دوباره بیاین که الحمدله بعد 24 ساعت تب...